بصیرت از دیدگاه رهبری، بیداری اسلامی
بیداری اسلامی و حمایت از جنبش 99%
درباره وبلاگ


این وبلاگ بر آن هست تا جنبش بیداری اسلامی در سراسر دنیا را حمایت کند پس با ما همراه باشید.

پيوندها
افزایش تضمینی بازدید - افزایش پیج رنک
چاپار
سنگر دفاع از آرمانها
دانلود رایگان
ردیاب خودرو

تبادل صحبتهای ناگفته
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بصیرت از دیدگاه رهبری، بیداری اسلامی و آدرس ellahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 29
بازدید هفته : 61
بازدید ماه : 244
بازدید کل : 60719
تعداد مطالب : 181
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


فال امروز


<-PollName->

<-PollItems->

Check Page Rank of your Web site pages instantly:

This page rank checking tool is powered by Page Rank Checker service

نويسندگان
علی علیکرمی

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 10:8 :: نويسنده : علی علیکرمی

لطفاً مرا نبوسيد ـ راوی : صديقه حكمت
از ابتداي ازدواج تا به دنيا آمدن اولين فرزندمان «سَلمي»، عباس هميشه مي گفت: «پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده است: دختر رحمت است. رحمت خداوندي، و من آرزو مي كنم اولين فرزندم دختر باشد.» در دوران بارداري، به خاطر مأموريت هاي پروازي، عباس خيلي كم در كنارم بود، ولي براي به دنيا آمدن فرزندمان بيشتر از من بي تابي مي كرد. زماني كه مرا براي وضع حمل به بيمارستان قزوين بردند، عباس در پايگاه هوايي دزفول بود. با تلفن به او اطلاع داد شده كه من در بيمارستان بستري شده ام. وقتي عباس خود را به قزوين رسانيد، فرزندمان به دنيا آمده بود و مرا به منزل انتقال داده بودند.
آن روز عباس سراسيمه وارد منزل شد و با ديدن من و سلما، گويي از شادي مي خواست پر در بياورد. دستهايش را به سمت آسمان بلند كرد و گفت: خدايا شكرت. از تو ممنونم كه آرزويم را برآورده ساختي
سپس كنار من نشست و گفت: در اتاق عمليات نشسته بودم. يكي از بچّه ها خبر داد كه تلفن مرا مي خواهد. گوشي را برداشتم. صداي داداشي بود كه مي گفت: عباس خانمت در بيمارستان در حال وضع حمل است. به دفتر كارگزيني رفتم. مرخصي گرفتم و حركت كردم. در راه به هر شهري كه مي رسيدم، بي درنگ به دنبال تلفن مي گشتم تا از حال تو جويا شوم. آخرين بار كه تماس گرفتم. دايي گفت كه فرزندت دختر است. خيلي خوشحال شدم. وقتي به قزوين رسيدم مستقيم به بيمارستان رفتم. ديدم از شما خبري نيست. مسئول بخش گفت صبح مرخص شده ايد و در سلامت كامل هستيد. از شدّت شادي به هر يك از پرستاران و مستخدمان كه بر مي خوردم انعامي مي دادم. شايد بعضي از آنها نمي دانستند كه دليل اين كار چيست.
او وقتي تعريف مي كرد چشمهايش از شادي برق مي زد. حرفش را كه تمام كرد برخاست و دو ركعت نماز شكر به جا آورد. چند دقيقه بعد يك ورق كاغذ برداشت و روي آن چيزي نوشت و بالاي گهواره نوزاد گذاشت. پرسيدم: چه كار مي كني؟
كاغذ را به طرف من گرفت. روي كاغذ با خط درشت نوشته بود:  لطفاً مرا نبوسيد
خنديدم و گفتم: اين چه كاري است كه مي كني؟
در پاسخ گفت: مي داني خانم! صورت بچه به گُل مي ماند. اگر او را ببوسند اذيت مي شود. من خودم دلم برايش پر مي‌زند. اما دلم نمي آيد تا صورت او را ببوسم.
در حدود سال 1355، كه يك سال از زندگي مشترك من و عباس مي گذشت، روزي از طرف يكي از دوستان عباس به ميهماني دعوت شديم.
در روز مقرر، من و عباس با دختر چهل روزه‌امان به ميهماني رفتيم. پس از ورود دريافتيم كه مجلس، ميهماني معمولي نيست، بلكه جشني است كه به مناسبت سالگرد ازدواج ميزبان ترتيب داده شده است؛ ولي با شناختي كه از روحيه عباس داشته اند به دروغ به او گفته بودند كه يك ميهماني ساده و معمولي است.
وضع زننده‌اي در مجلس حاكم بود. يك لحظه عباس را ديدم كه صورتش سرخ شده و از شدّت خشم تاب و تحمل را از دست داده است. چند دقيقه اي با همان وضع گذشت. آنگاه عباس از ميزبان عذرخواهي كرد و از خانه بيرون آمديم.
عباس در آن تاريكي شب به تندي به طرف خانه مي رفت. وقتي وارد خانه شديم بغضش تركيد و پيوسته خودش را سرزنش مي كرد كه چرا در آن مجلس شركت كرده است. سپس لحظه اي آرام گرفت و به فكر فرو رفت . بعد از جا برخاست. وضو گرفت و شروع به خواندن قرآن كرد.
آن شب او مي گريست و قرآن مي خواند. شايد مي خواست تا با تلاوت قرآن غبار كدورتي را كه به خاطر شركت در آن ميهماني بر روح و جانش نشسته بود بزدايد.

خمس مال ـ راوی: اقدس بابايي، خواهر عباس

عباس نسبت به احكام شرع بسيار پايبند بود. وقتي به منزل ما مي آمد، مي پرسيد: خمس مالتان را داده ايد يا نه؟
و مي گفت: گرچه من مي دانم به شما خمس تعلّق نمي گيرد؛ چرا كه يك فرش داريد و آن هم مورد استفاده است. برنج و روغن هم از مصرف سالتان كم مي آيد؛ ولي با تمام اين وجود بايد از يك روحاني آگاه بخواهيد تا خمس مالتان را حساب كند. ممكن است هيچ چيز هم به شما تعلق نگيرد؛ ولي اين وظيفه همه ماست.
او مي گفت: چنانچه خمس مالتان را نپردازيد مالتان پاك نيست و از نظر شرع هم اشكال دارد و از اين گذشته مالتان بركت ندارد

فخر فروشي ـ راوی : زهرا بابايي  خواهر عباس

من معمولاً چند النگوي طلا در دست داشتم و عباس هر وقت النگوهاي طلا را مي ديد ناراحت مي شد و مي گفت: ممكن است زنان يا دختراني باشند كه اين طلاها را در دست تو ببينند و توان خريد آن را نداشته باشند؛ آنگاه طلاهاي تو آنان را به حسرت وا مي دارد و در نتيجه تو مرتكب گناه بزرگي مي شوي. اين كار يعني فخر فروشي.
مي گفت: در جامعه ما فقير زياد است؛ مگر حضرت زينب (سلام الله علیها) النگو به دست مي كردند و يا …
روحيه زنانه و علاقه اي كه به طلا داشتم باعث شده بود نتوانم از آنها دل بكنم. تا اينكه يك روز بيمار بودم و النگوها در دستم بود. عباس به عيادتم آمده بود. عباس را كه ديدم، دستم را در زير بالش پنهان كردم تا النگوها را نبيند. او گفت: چرا بالش را از زير سرت برداشته اي و روي دستت گذاشته اي؟
چيزي نگفتم و فقط لبخندي زدم. او بالش را برداشت و ناگهان متوجه النگوهاي من شد و نگاه معني داري به من كرد. از اين كه به سفارش او توجهي نكرده بودم، خجالت كشيدم.
بعد از شهادت عباس به ياد گفته هاي او در آن روزها افتادم و تمام طلاهايم را به رزمندگان اسلام هديه كردم.

ارزش وقت ـ راوی : اقدس بابايي، خواهر عباس

بنا به رسم ديرينه اي كه در خانواده ما است هر سال به مناسبت هاي گوناگون در منزل جلسة تلاوت قرآن و ذكر احكام برگزار مي شود. در اين جلسات كه ويژه خواهران است، پس از صرف آش نذري، جلسه به پايان مي رسد. در يكي از همين روزها، عباس به منزل ما آمد. گفتم: عباس! به موقع آمدي. بيا يك كاسه از اين آش نذري بخور
در حالي كه قصد داشتم تا او را به اتاقي خلوت راهنمايي كنم، او عذر خواست و گفت كه بايد برود. كاسه‌اي آش برايش آماده كردم. چند قاشق از آن خورد. وقتي هياهوي خانم ها را در خانه شنيد، قرآن كوچكي را كه هميشه با خود همراه داشت از جيبش بيرون آورد و آيه اي از آن را به من نشان داد و گفت: اين آيه را برايشان بخوان و معني كن تا آن را بفهمد و وقتي از اينجا خارج مي شوند چيزي از قرآن ياد گرفته باشند و اينگونه با حرف زدن هاي بيخود وقت خود را بيهوده تلف نكرده باشند.

درس شجاعت و ايثار ـ راوی: كريمي شوهر خاله عباس

در سال 1361 فرزندم جهت گذراندن دوره خدمت سربازي در حال اعزام به اصفهان بود. می ترسیدم فرزندم به جبهه جنگ اعزام شود. به همین خاطر به منزل مرحوم حاجي اسماعيل بابايي رفتم و خواستم تا از عباس كه در آن زمان فرمانده پايگاه هوايي اصفهان بود، بخواهد فرزندم را در اصفهان نزد خود به كارهاي اداري و دفتري مشغول كند. مرحوم بابايي با شناختي كه از فرزندش عباس داشت با خنده گفت: اين امام زاده كور مي كند؛ اما شفا نمي دهد.
او چون اصرار مرا مي ديد، قول داد تا مسئله را با عباس در ميان بگذارد. به همین دلیل به همراه مرحوم حاج اسماعيل بابايي به پايگاه هوايي اصفهان رفتيم. وقتي رسيديم عباس در خانه نبود. همسر ايشان ضمن استقبال از ما با تلفن ورود ما را به اطلاع شهيد بابايي رساند. تا آمدن ايشان همچنان مضطرب بودم و با خود مي انديشيدم كه به تقاضاي من عمل مي كند يا خير؟ همانطور كه از پنجره به بيرون چشم دوخته بودم، ناگاه ديدم كه عباس از اتومبيل پياده شد. درجه سرهنگي را از شانه‌اش برداشت و درون جيبش گذاشت. سپس وارد ساختمان شد و دقايقي بعد به داخل اتاق آمد. ما را در آغوش گرفت و خوش آمد گفت و خيلي گرم احوالپرسي كرد. شام را كه خورديم به گونه اي سر صحبت را باز كردم و مسأله فرزندم را به او در ميان گذاشتم و خواسته ام را به او گفتم. چهره عباس كه تا آن لحظه بشّاش بود، با گفتن اين سخن برافروخته شد و چيزي نگفت؛ اما پيدا بود كه خيلي ناراحت شده است. همه بستگاني كه در آنجا بودند، چشم به عباس دوختند تا پاسخ او را بشنوند؛ ولي او همچنان ساكت بود و گويا به نقطه اي بر روي گلهاي فرش چشم دوخته بود. بار ديگر خواسته ام را تكرار كردم؛ ولي او باز هم چيزي نگفت. وقتي براي بار سوم تقاضايم را گفتم، او در حالي كه سرش را به زير انداخته بود گفت: حاجي آقا! اگر حجّت مي خواهد بيايد، بيايد و آموزشي را در اصفهان بماند، ولي فيلش ياد هندوستان نكند و پس از پايان آموزشي برود جبهه!!
با شنيدن كلمه «جبهه» انگار آب سردي بر بدنم ريخته شد. گفتم: عباس جان! ما اين راه دور و دراز را آمده ايم اينجا تا تو كاري كني كه او به جبهه نرود و …
هنوز سخنم به پايان نرسيده بود كه ديدم عباس در حالي كه سرش را به علامت تأسف تكان مي داد و خشمگين به نظر مي آمد گفت: اين كار از دست من ساخته نيست. من نمي توانم به عنوان فرمانده پايگاه بچه هاي مردم را به جبهه اعزام كنم و بستگانم را نزد خودم نگه دارم.
ديگر چيزي نگفتم و فرداي آن شب به قزوين آمديم. فرزندم پس از گذراندن دوره آموزشي به جبهه اعزام شد و سرانجام خدمت سربازي را با موفقيّت به پايان رساند و پس از پايان دوره سربازي، يك روز نزد عباس رفت و از اينكه هيچ تبعيضي بين خويشاوندان و افراد ناشناس نگذاشته و مانع اعزام او به جبهه نشده بود از او تشكر كرد. او هميشه مي گفت كه من از اين حركت عباس درس شجاعت، ايثار و جوانمردي آموختم و آن را تا پايان عمر از ياد نخواهم برد.

تأثیر کلام ـ راوی : صديقه حكمت

يك شب باراني، در حالي كه مشغول پختن غذا بودم، زنگ در به صدا درآمد، سُلما در را باز كرد. مرا صدا زد و گفت: مادر! خانمي با شما كار دارد.
به طرف در رفتم. زني را ديدم كه در زير بارش باران، سر تا پا خيس شده بود. از چهره‌اش پيدا بود كه خيلي گريه كرده، مرا كه ديد، سلام كرد و گفت: ببخشيد. جناب سرهنگ تشريف دارند؟
به او گفتم: هنوز نيامده‌اند؛ ولي تا چند دقيقه ديگر مي آيند.
سپس از او خواستم تا به داخل بيايد. ابتدا تعارف كرد و گفت كه در بيرون خانه منتظر مي ماند. سرانجام با اصرار من به داخل آمد. در گوشه اي از اتاق نشست. چادرش خيس شده بود؛ به همين خاطر براي او چادري آوردم. نگاهم به صورت او افتاد. زير چشمش كبود بود. از او پرسيدم: چه اتفاقي افتاده؟
زن مثل اينكه منتظر چنين سؤالي باشد، روي به من كرد و با صداي بغض آلود و لرزاني گفت: شوهرم کتکم زده
بغضش تركيد و با صداي بلند شروع به گريه كرد. در همين لحظه زنگ در به صدا درآمد. بچه‌ها در را باز كردند. عباس در حالي كه آب از سر و صورتش مي ريخت «يا الله» گويان وارد شد و سلام كرد. زن كه عباس را ديد از جا برخاست. عباس پس از سلام و احوالپرسي به اتاقش رفت تا لباس هاي خيس شده‌اش را عوض كند. رفتم و ماجراي آن زن ميهمان را به او گفتم. او زير لب به چيزي گفت و وارد اتاق شد. رو به زن كرد و گفت: چه اتفاقي افتاده خواهر؟
زن گريه كنان گفت: جناب سرهنگ! زندگي من در حال از هم پاشيدن است
عباس گفت: چرا؟
زن در حالي كه اشكهايش را با گوشه چادرش پاك مي كرد، گفت: چند وقت است كه شوهرم لج كرده و بي جهت بهانه مي گيرد. اذيت مي كند و من تا به حال همه كارهاي او را تحمل كرده ام و چيزي نگفته ام؛ تا اينكه امروز ديگر صبرم تمام شد و رودرروي او ايستادم او عصباني شد و به شدّت مرا كتك زد. بعد هم از خانه بيرونم كرد. من هم سرگردان بودم. در اين هواي سرد نمي دانستم چه كنم و به كجا بروم. آمدم اينجا. آقا شما را به خدا نگذاريد مرا از بچّه هايم جدا كند.
بعد هم گريه امانش نداد. عباس به گوشه اي از اتاق خيره مانده بود. صحبتهاي زن كه تمام شد. دستي بر سر كشيد و گفت: ناراحت نباش خواهرم. ان شاء الله مشكل شما حل مي شود. بعد از شام مي رويم منزل شما قول مي‌دهم كه انشاء الله مسأله حل شود.
البته اين اولين بار نبود كه مردم براي رفع مشكلات خانوادگي و غير آن به منزل ما پناه مي آوردند؛ بلكه به خاطر اعتبار و وجهه اي كه عباس در ميان مردم داشت، همه مي دانستند كه چنانچه او در هر مسأله اي پا درمياني كند، مشكل حل خواهد شد.
آن شب عباس برخاست و رفت تا نماز بخواند. شام را خورديم و سپس به منزل آن زن رفتيم.
عباس زنگ در به صدا درآورد. لحظاتي بعد در باز شد. شوهرِ زن با ديدن من و عباس كه همراه همسرش بوديم، شگفت زده شد. عباس سلام كرد و گفت: به ما تعارف نمي كني؟
مرد با دستپاچگي گفت: سلام، خواهش مي كنم بفرماييد.
سپس وارد منزل شديم. او با تعارف ما را به اتاق پذيرايي راهنمايي كرد. پس از تعارفات، عباس از آن زن و شوهر خواست تا حرفهايشان را بزنند. هر كدام دلايلي براي خود آوردند و هر دو آنها خود را بي گناه مي‌دانستند. عباس به دقّت به سخنان آن زن و مرد گوش مي كرد. وقتي كه حرف هاي آن دو به پايان رسيد، قدري در مورد مسايل داخلي خانواده و ارزشهاي معنوي زناشويي صحبت كرد. آنچنان با آرامش سخن مي گفت كه به روشني پيدا بود كلام او در آن دو تأثير گذاشته است. بعد هم در مورد رابطه پدر و مادر و تأثير آن در تربيت فرزندان صحبت كرد.
صحبت ها كه تمام شد، پس از پذيرائي مختصري ما به خانه آمديم. چند روز بعد؛ آن زن و مرد را ديديم كه هر كدام دست فرزندشان را گرفته و به جايي مي رفتند. عباس دستي بر سر كشيد. لبخندي زد و زير لب گفت: خدايا! تو را شكر.

نماز ـ راوی : صديقه حكمت

خسته از مدرسه برگشتم. در خانه را كه باز كردم، صدايي كه از داخل به گوش مي رسيد مرا شگفت زده كرد. سراسيمه به داخل رفتم. ديدم دو پسرم، حسين و محمّد با يكديگر دعوايشان شده و در حال داد و فرياد هستند. در اين حال تلويزيون هم با صداي بلند روشن بود. دخترم سلما كه بزرگتر از آنهاست، سعي مي كرد تا برادرانش را ساكت كند؛ ولي موفق نمي شد. من كه وارد شدم آنها را ساكت و تلويزيون را هم خاموش كردم. تقريباً آرامشي در خانه پديدار شد. در اين لحظه متوجه شدم كه عباس در خانه است و در گوشه اي از اتاق مشغول نماز خواندن. من از اينكه عباس در خانه بود و بچه ها اينطور شلوغ مي كردند، ناراحت شدم. پس از پايان نماز از او گله كردم و گفتم: شما در خانه حضور داريد و بچه ها اين طور خانه را به هم مي ريزند؟!
او با مظلوميّت تمام از من عذرخواهي كرد؛ ولي من با شناختي كه از عباس داشتم دريافتم كه شكايتم بي‌مورد بوده است؛ چون عباس در آن موقع آنچنان غرق در نماز بوده، كه از همه اتفاقاتي كه در اطرافش مي گذشته بي اطلاع بوده است.

مكّة من اين مرز و بوم است ـ راوی : صدیقه حكمت

سال 1366 بنا بود همراه عباس به سفر حج مشرّف شويم. روز پرواز در فرودگاه حاضر شديم. پس از تحويل ساكهايمان در چهره عباس نوعي پريشاني ديدم. او سخت در انديشه بود. انگار كه مي خواست چيزي بگويد و نمي توانست. جهت سوار شدن هواپيما از سالن انتظار خارج شديم و به پاي پلكان هواپيما رسيديم. ناگهان عباس مرا صدا زد و گفت: خدا به همراهتان
من و اطرافيان، كه از آشنايان و خلبانان بودند، شگفت زده شديم. به او نگاه كردم و گفتم: مگر تو با ما نمي آيي؟
سرش را پايين انداخت و زير لب آرام گفت: الله اكبر
من كه از حركت او گيچ شده بودم گفتم: چه مي خواهي بگويي؟ چه شده عباس؟
ولي او بي اعتنا به گفته من گفت: خيلي شلوغه … خيلي شلوغه.
من كه به خاطر آشنايي با اخلاق او تا حدي به منظور او پي برده بودم با ناراحتي گفتم: عباس! نكند كه تصميم داري با ما نيايي؟
او گفت: من نمي توانم با شما بيايم. كشتي ها بايد سالم از تنگه بگذرند
من حيران و سرگردان شده بودم. ديگران هم مثل من با شگفتي به چهره او خيره بودند. از ميان جمع، سرهنگ اردستاني كه شاهد گفت و گوي ما بود گفت: عباس جان! همه برنامه ها جور شده. ساك تو در داخل هواپيماست و از اينها گذشته. در مورد خليج فارس هم نبايد نگران باشي. بچّه ها بالاي سر كشتي ها هستند.
سپس رو به من كرد و گفت: شما برويد خانم. من هم سعي مي كنم تا با آخرين پرواز خودم را به شما برسانم.
من كه مي دانستم عباس از تصميم خود منصرف نخواهد شد، به او گفتم: قول مي دهي؟
او دستي بر سرش كشيد و در حالي كه لبخندي بر لب داشت گفت: مي بيني كه ساكم را هم پيش شما گرو گذاشته ام. قول مي دهم كه بيايم. حالا راضي شدي؟
آنگاه روي به سرهنگ اردستاني كرد و گفت: آقا مصطفي! همسرم را به شما و خانمت و هر سه را به خدا مي سپارم.
آنگاه آقاي صرّاف از او خواست تا همراه ما بيايد؛ ولي عباس كه گويا مي خواست حرف آخر را بزند تا ديگر كسي به او اصرار نكند، رو به همه كرد و گفت:  مكّة من اين مرز و بوم است. مكّة من آبهاي گرم خليج فارس و كشتي هايي است كه بايد سالم از آن عبور كنند. تا امنيت برقرار نباشد ‌، من مشكل مي توانم خودم را راضي كنم.
من كه بغض، توانِ سخن گفتم را گرفته بود و به سختي مي توانستم حرف بزنم، با او خداحافظي كردم و به آرامي از پله هاي هواپيما بالا آمدم. بعد از من همه با عباس خداحافظي كردند و به داخل هواپيما آمديم. از پنجره هواپيما مي ديدم كه عباس نگاهش را به ما دوخته و زير لب چيزي مي گويد. اشك از چشمانش سرازير بود و در چهره من مي نگريست. بعدها، وقتي كه از سفر حج بازگشتيم، شنيدم كه عباس در طي آن مدّت طرحي را به اجرا درآورد كه با طرح او چهل فروند كشتي غول پيكر تجارتي از تنگه خورموسي به سلامت عبور كردند.

 
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 10:6 :: نويسنده : علی علیکرمی

حریم اقتصادی یکی از شیوه هایی است که دولتهای سلطه گر برای به زانو درآوردن مخالفانشان از دیر باز استفاده وسیعی از آن کرده و می کنند. دولتهای تجاوزگری مثل آمریکا در چند دهه گذشته از این شیوه استفاده وسیعی برای پیشبرد سیاستهای توسعه طلبانه خود کرده اند. آنجا که آنان در اقدام نظامی علیه کشورهای خارج از مدار سیاستهایشان با محدودیتهایی مواجه بوده اند و یا اقدام نظامی نتایج مورد انتظار آنها را دربر نداشته است ، از ابزار تحریم های یکجانبه و یا بین المللی استفاده کرده اند. از بعد از جنگ جهانی اول تعداد 183 تحریم اقتصادی اعمال شده که 140 مورد آن توسط امریکا صورت گرفته است. استفاده از تحریم های اقتصادی و تجاری باعث شده است که این موضوع به یکی از مباحث مهم در علوم سیاسی و روابط بین الملل تبدیل بشود. در مورد این که تحریم اساساً به چه منظوری اعمال می‌شود و چه اهدافی را در سیاست خارجی دنبال می‌کند تئوری‌های متفاوتی وجود دارد. این تئوری‌ها به انگیزه کشورها برای اعمال تحریم‌ها علیه دیگر کشورها می‌پردازند. کشورها از اعمال تحریم‌ها در بعد سیاسی معمولا دو هدف می‌توانند داشته باشد. یا به دنبال تغییر رفتار طرف مقابل یا کشور هدف تحریم هستند و یا این که به دنبال تعویض نظام حکومتی کشور مخالف خود هستند و می کوشند در نظام سیاسی آن کشور تغییرات اساسی انجام دهند . بنابراین تحریم ، تغییر رفتار و یا تغییر رژیم را دنبال می‌کند. آمریکا به عنوان بیشترین استفاده کننده از ابزار تحریم علیه کشورهای دیگر با توجیهاتی نظیر مبارزه با تروریسم، جلوگیری از گسترش سلاح‌های کشتار جمعی و نقض حقوق بشر به اعمال تحریم علیه کشورهای دیگر دست زده است. کشورهایی نظیر ایران، عراق، کوبا، لیبی، پاکستان، کره شمالی، برخی از کشورهایی هستند که با تحریم‌های آمریکا مواجه شده اند. درواقع با نگاهی به تاریخ سیاست خارجی آمریکا می‌توان فهرست طولانی استفاده این کشور از تحریم‌های اقتصادی برای اهداف سیاسی را مشاهده کرد. جیمی‌ کارتر، رئیس جمهور آمریکا در سالهای 1976 تا 1980 به طور بی وقفه ای به اعمال تحریم‌های اقتصادی علیه کشورهایی که آنها را ناقض حقوق بشر می‌دانست، اقدام کرد.
ایران یکی از هدف‌های تحریم ایالات متحده آمریکا در سه دهه گذشته بوده است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران منافع آمریکا در منطقه استراتژیک خاورمیانه و خلیج فارس را به مخاطره انداخت. چرا که ایران از پس از جنگ جهانی دوم به بازوی قوی آمریکا در منطقه خاورمیانه تبدیل شده بود. دولت آمریکا که مدعی دموکراسی و آزادیخواهی است ، برای تداوم سلطه بر ایران از استبداد رژیم شاه و سرکوب و شکنجه مردم توسط آن حمایت می کرد . میزان وابستگی نظام شاهنشاهی ایران به آمریکا تا اندازه ای بود که بسیاری از تحلیلگران از ایران به عنوان ایالت پنجاه و یکم آمریکا یاد می کردند. دولت امریکا با ایران قراردادهای نظامی و اقتصادی امضا کرد که با هیچ یک از متحدانش در نقطه دیگری از جهان چنین قراردادهایی امضا نکرد. در زمانی که هیچ کدام از متحدان امریکا در پیمان ناتو جنگنده بمب افکن اف 14 را که در زمان خود پیشرفته ترین جنگنده بود ، در اختیار نداشتند ، دولت امریکا دهها فروند از این جنگنده را در اختیار شاه مستبد و وابسته ایران قرار داد. دولت آمریکا تا آخرین لحظه برای بقای نظام شاهنشاهی در ایران تلاش کرد.
اما زمانی که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد دولت آمریکا هدف سیاست خود را براندازی این انقلاب هدف قرار داد. دولت آمریکا انواع اقدامات سیاسی و حمایتهای مالی را از مخالفین انقلاب برای سقوط نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران انجام داد. اقدامات سیاسی و مداخله جویانه آمریکا برای براندازی این نظام اسلامی و مستقل ، از درون سفارت آمریکا در تهران تا زمان تسخیر این مکان جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام ، هدایت می شد . دانشجویان با تیزهوشی و شجاعت سفارت امریکا را اشغال کردند و ان را لانه جاسوسی نام نهادند. اشغال سفارت امریکا ضربه سنگینی به حیثیت سیاسی آمریکا در جهان بود. جیمی کارتر رئیس جمهوری وقت آمریکا بلافاصله روابط با جمهوری سلامی ایران را قطع و اعمال اولین تحریمهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران را اعلام کرد. واکنش امام خمینی (ره) به این تحریمهای اقتصادی آمریکا درس آموز است. ایشان در 16 دسامبر سال 1979 در این زمینه فرمودند: « ما از این به بعد دیگر اجازه نخواهیم داد که اجانب در مملکت ما بیایند و آقایى کنند به ما. ما خودمان هستیم. هر چه هم مى‏خواهند آنها فشار بیاورند و نقشه بچینند براى اینکه محاصره اقتصادى بکنند. ما از محاصره اقتصادى باکى نداریم. » امام خمینی خطاب به جیمی کارتر افزودند: « مگر دنیا تابع آقاى کارتر است که وقتى که بگوید باید محاصره اقتصادى بشود، همه دنیا بگویند چشم ، ما محاصره اقتصادى مى‏کنیم . این از اشتباهاتى است که این ابرقدرتهاى خالى از عقل مى‏کنند که خیال مى‏کنند حالایى که من یک قدرتى دارم تمام مردم، تمام عالم تابع من هستند. »
امام خمینی (ره) سه روز بعد در مصاحبه ای با حسنین هیکل، نویسنده و روزنامه نگار مصرى، همان موضع را تکرار و این تصور را بی اساس دانستند که محاصره اقتصادى از طرف آمریکا همه درها را به روی ایران می بندد . تبلیغات گسترده غرب برای ترساندن ایران اسلامی از تحریم اقتصادی با قدرت ادامه یافت؛ اما موضع امام خمینی (ره) رهبر محبوب ملت ایران مقاومت بود . امام خمینی (ره) در آخرین روز سال 1979 در یک سخنرانی تصریح کردند: « اگر ما را محاصره اقتصادى بکنند ما فعالتر مى‏ شویم. به نفع ما هست. محاصره بکنند ما را، از این هم هیچ نترسید. » رهنمودهای امام خمینی بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران راه را به ملت و دولتمردان جمهوری اسلامی ایران نشان داد و آن مقاومت در برابر تمامی فشارهای غرب و اتکای به خود برای قطع وابستگی و استقلال اقتصادی و خود کفایی بود.
از سال 1979 که امریکا جمهوری اسلامی ایران را تحریم کرد 33 سال می گذرد. در این مدت آمریکا در 33 مورد ایران را تحریم اقتصادی و تجاری کرده است . بسیاری از این تحریمها یکجانبه و برخی نیز با اعمال نفوذ امریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد ، ابعاد بین المللی یافته است. در این 33 سال جمهوری اسلامی ایران در برابر سیاستهای خصمانه امریکا ، مقاومت و هزینه های زیادی برای این مقاومت پرداخت کرده است. اما این پایداری باعث شده است ایران گامهای بزرگی در جهت رشد و پیشرفت اقتصادی و انسانی بردارد. آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی همچون سلف بزرگوارش ، همواره مردم ایران را به مقاومت در برابر تحریمها با خودباوری ، تلاش بیشتر و آموختن علم ، تشویق می کند . ایران امروز در سایه هدایتهای رهبر معظم انقلاب و کوششهای دانشمندانش ، در رشته هایی از علم و فن آوری در ردیف چند کشور اول جهان است. دستیابی به فن آوری صلح آمیز انرژی هسته ای از مرحله استخراج اورانیوم از معدن تا استفاده از اورانیوم غنی سازی شده در نیروگاه هسته ای ، یکی از نشانه های پیشرفت و توسعه ایران با اتکا به دانش دانشمندان جوان است. ورود به کلوپ کشورهای دارای تکنولوژی ارسال ماهواره به فضا و پیشرفت در عرصه نانوتکنولوژی ، از دستاوردهای دیگر جمهوری اسلامی ایران در شرایط اعمال سخت ترین تحریمهای اقتصادی بوده است. تحریمهای اقتصادی جدید آمریکا و متحدان اروپائیش نیز با نگاهی به گذشته به خوبی نشان می دهد که نمی تواند مانعی در مسیر پیشرفت ، عدالت خواهی و حفظ استقلال جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند. ملت ایران آموخته است که این تحریمها را چگونه از یک تهدید به فرصت تبدیل کند. این تحریمها مشکلاتی را برای ملت و دولت ایران ایجاد می کند ، ولی ملت ایران با عزم و وحدت ملی خود در برابر تحریمهای اخیر نیز خواهد ایستاد . عصر زورگویی و سلطه و استحاله مردم کشورهای خارج از مدار منافع و سیاستهای دولتهای غربی به پایان رسیده است . همانطور که آیت الله خامنه ای اشاره فرمودند ، پایداری جمهوری اسلامی ایران در برابر تحریمها ، الگویی برای دیگر ملتها نیز خواهد بود تا از سلاح تحریم غربیها هراسی نداشته باشند .

 
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 10:3 :: نويسنده : علی علیکرمی


نامزدهاي نمايندگي نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي اقليت ديني كليمي بدين شرح است:
۱- سيامك مرصدق
۲- مسعود داويد
همچنين در اقليت ديني زرتشتي اسامي نامزدهاي نمايندگي نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي بدين شرح است:
۱- كوروش آذر گشتاسبي
۲- فرشيد اختري
۳- اسفنديار اختياري كسنويه يزد
اسامي نامزدهاي اقليت ديني ارامنه شمال براي ورود به مجلس نهم نيز بدين شرح است:
۱- ساركيس اسرائيلي استپانيان
۲- آرمن هايرپتيان
۳- كارن خانلري
اسامي نامزدهاي نمايندگي نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي در اقليت ديني آشوري كلداني بدين شرح است:
۱- ادوارد سرگيز زاده
۲- لورنس انويه تكيه
۳- يوناتن بت كوليا
۴- فرانكلين بنيامين فقي

 
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 10:2 :: نويسنده : علی علیکرمی

ه گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز(چهارشنبه) در دیدار هزاران نفر از علماء، مسئولان و قشرهای مختلف مردم آذربایجان، با اشاره به حضور دهها میلیونی و بسیار پرشورتر و با نشاط تر مردم در راهپیمایی 22 بهمن امسال، چرائی این اعجاب آفرینی و عظمت ملت عزیز ایران را، بصیرت و موقع شناسی بی نظیر آنان دانستند و تأکید کردند: ملت ایران با این بصیرت، ایستادگی و حضور به هنگام در صحنه، هیچگاه شکست نخواهد خورد و در انتخابات 12 اسفند نیز ملت بار دیگر هوشیاری و موقع شناسی خود را نشان خواهد داد و با حضور پرشور و فراوان خود در انتخابات مجلس نهم، ضربه سخت دیگری به دشمن خواهد زد.

در این دیدار که در آستانه 29 بهمن، سالروز قیام مردم تبریز بر ضد رژیم ستم شاهی در سال 1356، برگزار شد، رهبر انقلاب اسلامی حوادث مهم انقلاب اسلامی را درس آموز و شاخص های عمده در مسیر حرکت بسوی قله ها و اهداف برشمردند و با اشاره به راهپیمایی عظیم ملت ایران در 22 بهمن افزودند: امسال همه تأکید داشتند که حضور مردم در راهپیمایی 22 بهمن در سراسر کشور، نسبت به سالهای قبل، پرشورتر و با نشاط تر بوده است اما سؤال مهم این است که چرا امسال شاهد چنین حضور با عظمت تری بودیم؟

حضرت آیت الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: پاسخ به این سؤال جز به بصیرت و موقع شناسی کم نظیر مردم بر نمی گردد زیرا ملت ایران امسال احساس کرد که کشور و نظام و اسلام به این حضور نیازمند است.

ایشان با اشاره به تبلیغات پرحجم و گسترده رسانه ها و دستگاههای تبلیغاتی جبهه دشمن عنود و شریر، تحت هدایت شبکه صهیونیستی جهانی، تأکید کردند: هدف اصلی تبلیغات متراکم، القای این دروغ بزرگ بود که ملت شجاع، مؤمن و امتحان داده ایران، نسبت به انقلاب، اسلام و اهداف والای خود سست و بی انگیزه شده است.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: تمرکز این تبلیغات هم برروی راهپیمایی 22 بهمن بود تا شاید حضور مردم کمرنگ و بی رونق شود اما ملت ایران با بصیرت و موقع شناسی اعجاب برانگیز ، متوجه این ترفند دشمن شد و با حضور عظیم خود در راهپیمایی 22 بهمن امسال، به دهان دشمن کوبید.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به گزارشهای موثق درخصوص حضور بسیار پرشور و گسترده مردم در راهپیمایی 22 بهمن در هشتصد و پنجاه شهر کشور خاطرنشان کردند: این ملت ایران است. این ملت با چنین بصیرت و موقع شناسی و حضور در صحنه، شکست نخواهد خورد.

ایشان تأکید کردند: آنهایی که باید پیام این حضور با عظمت مردم ایران در راهپیمایی 22 بهمن را بگیرند، گرفتند و آنهایی که در مغزهای الکلی و آفت دیده خود، خیالاتی در سر می پروراندند، متوجه شدند که در ایران چه خبر است و ملت قهرمان ایران چگونه در صحنه حاضر است.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تلاش دستگاههای تبلیغاتی جبهه استکبار برای منعکس نشدن حقیقت و عظمت حضور مردم افزودند: کسانی که مدعی آزادی اطلاعات و اخبار هستند، اخبار مربوط به این راهپیمایی را سانسور کردند و راهپیمایان میلیونی تهران را هزاران نفر و جمعیت دهها میلیونی کشور در راهپیمایی را صدها هزار نفر عنوان کردند.

حضرت آیت الله خامنه‌ای تأکید کردند: دشمن همواره از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، انواع شیوه های دروغ پردازی، تقلب، خدعه و تزویر را بکار گرفته است اما هنگامی که پیام صادقانه یک ملت از دل برآید، کار خود را خواهد کرد و احساس حضور و انقلابی گری و حرکت همراه با عزم راسخ، همچون هوای خوش بهاری در همه جا نفوذ و همه را بهره مند خواهد کرد.

ایشان افزودند: نمونه آشکار این واقعیت، تحولات اخیر در شمال آفریقا، و کشورهای عربی و دنیای اسلام و فراگیر شدن شعارهایی است که روزی ملت ایران، مظلومانه آنها را سر می داد.

رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: اسلام در حرکت عظیم خود به نقطه حساسی رسیده است و نسلهای آینده شاهد حوادث مهمی خواهند بود که دنیا را دگرگون خواهد کرد و سیاستهای مسلط مادی مستکبرانه را نیز از بین خواهد برد.

حضرت آیت الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: کانون اصلی این حرکت، جمهوری اسلامی ایران است و جوشش اولیه آن هم از ایران بوده و ملت ایران همچنان ایستاده است.

ایشان، ایستادگی ملت ایران را رمز موفقیت و دستاوردهای بزرگ نظام اسلامی دانستند و افزودند: هنگامی که ملتی می ایستد و در مقابل شبکه پرهیمنه و پرهیاهو دشمن به خود ترس و واهمه راه نمی دهد، در عرصه های علم و فناوری، اقتصاد، مسائل اجتماعی، سیاست ورزی بین المللی و تأثیرگذاری بر ملتها، پیشرفت خواهد کرد و تفکر، دین و شعارش فراگیر خواهد شد.

رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: به لطف خداوند و به برکت این ایستادگی و استحکام درونی ملت ایران، جوانان ، با همت ها و استقامت خود کشور را همانند دسته گل خواهند ساخت و آن را تبدیل به یک الگوی موفق و پیشرفته برای جهان اسلام خواهند کرد.

حضرت آیت الله خامنه‌ای لازمه پیشرفت و سازندگی کشور را، استمرار حرکت در مسیر صراط مستقیم الهی و راه اسلام، دیانت و شریعت و حفظ هوشیاری و بصیرت و عمل به وظیفه دانستند و با اشاره به انتخابات پیش روی مجلس نهم افزودند: دستگاههای تبلیغاتی و رسانه های جبهه استکبار و عوامل همیشگی آنها، تلاش گسترده ای را آغاز کرده اند تا انتخابات مجلس، انتخابات بی رونقی باشد اما همه باید بدانند که حضور مردم در انتخابات، کشور را به پیش خواهد برد و دشمن را در اجرای توطئه هایش دچار تردید و تزلزل و وادار به عقب نشینی خواهد کرد.

ایشان تأکید کردند: انتخابات پرشور ضربه سختی به دشمن خواهد بود.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه دلهای مردم در دست خدا است، افزودند: با عنایت و کمک خداوند متعال، انتخابات مجلس نهم پرشور و با احساس و همراه با بصیرت و حضور فراوان مردم، برگزار خواهد شد.

رهبر انقلاب اسلامی اظهار امیدواری کردند نتیجه انتخابات دوازدهم اسفند، انتخاب مجلس و نمایندگانی خوب برای ورود به عرصه کار و خدمت باشد

 
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 9:58 :: نويسنده : علی علیکرمی

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت:
ببخشید آقا! من می‌تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:
مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری... گه می‌خوری تو و هفت جد آبادت، خجالت نمی‌کشی؟
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش‌های مرد عصبی شود و عکس‌العملی نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متین ادامه داد:
خیلی عذر می‌خوام فکر نمی‌کردم این همه عصبی و غیرتی بشین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه می‌کنن و لذت می‌برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم.
مرد خشکش زد ...
همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد...

 
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 9:50 :: نويسنده : علی علیکرمی

 
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 9:45 :: نويسنده : علی علیکرمی

وزیر بهداشت با تاکید بر بی اثر بودن تحریم شرکت های دارویی ایرانی گفت: ما توانستیم در اثر تحریم دستگاههای مورد نیاز برای تولید مواد اولیه دارویی را در داخل کشور تولید کنیم و اکنون در تولید داروهای با فناوری بالا پیشگام هستیم.

دکتر مرضیه وحیددستجردی در گفتگو با خبرنگار مهر افزود: ما در زمینه رادیو داروها دچار تحریم بودیم و برخی از دستگاههایی که برای تولید این داروها در کشور ما مورد نیاز است را نیز تحریم کرده بودند.

وی افزود: به دلیل تحریم های ظالمانه ای که بر ما تحمیل کرده بودند، شرکتها نمی توانستند این دستگاهها را از خارج تامین کنند و مجبور شدیم این دستگاهها را در داخل کشور بسازیم که البته پروسه ساخت طولانی و سخت تر بود اما در نهایت به نفع ما بود و توانستیم آنها را در داخل کشور بسازیم.

وزیر بهداشت یادآور شد: متاسفانه شرکتهایی تحریم شده اند که داروهای گران قیمت برای بیماران صعب العلاج و سرطانی داشتند. اما ما تحریم ها را پیش بینی کرده بودیم و ذخایر دارویی کامل برای گروه های سرطانی، صعب العلاج و بیماران خاص داریم از این رو مشکلی نداریم.

وحیددستجردی همچنین با اشاره به تامین داروها و مواد اولیه دارویی ساخته شده از خارج از کشور، اظهار داشت: به دنبال همکاری خوب بانک مرکزی با معاونت غذا و داروی وزارت بهداشت، همه شرکت هایی که مواد اولیه دارویی و یا داروهای ساخته شده را از خارج وارد می کردند، ارز مورد نیاز خود را به قیمت سابق دریافت می کنند و ثبت سفارش ها در بانک ها صورت می گیرد و مشکلی از بابت تامین و توزیع داروهای مورد نیاز در کشور وجود ندارد.

وزیر بهداشت اضافه کرد: البته هرازگاهی شایعه ای در کشور در زمینه دارو ایجاد می شود که همین شایعه ذهنیت کم بودن دارو را برای مردم ایجاد می کند و موجب افزایش تهیه بی رویه دارو می شود این موضوع نیز موجب می شود که دارو به تعداد مناسب توزیع شود.

وحیددستجردی خاطرنشان کرد: تاکید می کنم که ما هیچ مشکلی در زمینه تولید دارو در داخل کشور در زمینه تامین مواد اولیه که از خارج از کشور وارد می کردیم نداریم.

وی افزود: در حال حاضر ما در تولید داروهای با فناوری بالا و پیچیده پیشگام هستیم و هیچ کدام از این تحریم ها

 
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 9:45 :: نويسنده : علی علیکرمی

 
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 9:27 :: نويسنده : علی علیکرمی

 

به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام علی رمضانی پور در خطبه های نماز جمعه این هفته رفسنجان با اشاره به ولایت پیامبر(ص) اسلام گفت: یکی از مهمترین اهداف اسلام وحدت و یکدلی در راستای ایجاد صلح و رسیدن به موفقیت است.

وی گفت: در صدر اسلام بارها شاهد تاکید حضرت محمد (ص) نسبت به وحدت بین مسلمانان بودیم و با گذشت سالها از آغاز ظهور اسلام امروز هم می بینیم که وحدت نیاز اصلی مسلمانان است.

وی ادامه داد: امروز هم شاهدیم عملا دشمنان اسلام درصدد هستند بین مسلمانان اختلاف ایجاد کنند و بهترین زمینه را در این زمینه اختلاف افکنی بین شیعه و سنی می دانند.

امام جمعه کرمان خواستار هوشیاری مردم شد و گفت: مردم باید همیشه با بصیرت با حوادث برخورد کنند.

وی با اشاره به لزوم حضور مردم در انتخابات و راهپیمایی 22 بهمن گفت: این امر یک نیاز حقیقی بوده که همیشه هم وجود داشته است.

وی ادامه داد: حضور گسترده مردم ولایتمدار در راهپیمایی نشان از بی تاثیر بودن تحریمها و حمایت همیشگی و مقاومت مردم در مقابل تحریمها است.

وی گفت: حضور مردم در انتخابات باید همراه با فکر و اندیشه باشد زیرا باید نماینده های ولایتمدار وارد مجلس شون
 
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 9:20 :: نويسنده : علی علیکرمی

امشب از داغی دوباره چشم تهران روشن است
یوسفی رفته است ،آری وضع کنعان، روشن است
 
گرچه در بزم حماسه ، هیچ جای گریه نیست
در هجوم شعله ها، تکلیف باران، روشن است
 
باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز
این شبستان کهن ، با نورایمان روشن است
 
کی میان ابرهای تیره پنهان می شود؟
آسمان ما که با خون شهیدان ،روشن است
 
مصطفی هم رفت، آری! او هم اینجایی نبود
مردهای مرد را آغاز و پایان ، روشن است
 
*غزل علی محمد مودب تقدیم به شهید احمدی روشن
 
اگر چه غرقه در خون شد تن تو
نخواهد رست هرگز دشمن تو
 
تو افتادی به خاک اما دل ما
پر است از آفتاب روشن تو
 
به یمن خون تو جوشیده هر سو
هزاران گل به باغ میهن تو
 
تو فهمیدی حسینی زیستن را
جهان وا مانده در فهمیدن تو
 
مبارک باد می گوید به هستی
شهیدی تازه در پیراهن تو
 
*رضا شیبانی
 
نفرین به تو تندیس آزادی
دیدند دست افشان و پاکوبان تو را امروز
 
بر نعش خونین یلی از خطه ایران
زان پس که آشفتی
خواب هزار و یک شب بغداد را دیروز
نفرین به تو تندیس آزادی
هرجا که قلبی پاره شد هرجا دلی لرزید
هرجا که نعش بی گناهی بر زمین غلطید
تو ایستاده بودی آنجا می زدی لبخند
با آن نگاه خیره و مرموز
در چشم ها کابوس کشتن آتش افروزی
نفرین به تو تندیس آزادی